زندگی چیست از نیستی به هستی و از هستی به نیستی در حال
گذار است .
نمیدانام که این گذر ما را به کدامین سو? می برد که لبخند را به
اشک و اشک را بر لبخند تبدیل میکند که اشکها نظارهگر لبخدهای پیشین
هستند و لبخندها به اشکها نگاه میکنند و هر کدام افسوس میخورند که کاش
تنها بودند .
اشکی که از چشم جاری میشود سیری را در صورت میگذراند تا از
چانه بیفتد اما لبخند همیشه ثابت هست و لحظه یی . کاش لبخند میتوانست سفری
را روی صورت و بدن آغاز کند و ادامه یابد
محکوم به سکوتیم محکوم به حرف
نزدن ، محکوم به فرمان برداری ، کاش حرف دل را میشنیند آنان که باید
بشنوند . کاش میتوانستم فکر خود را ابراز کنم و به آنچه دوست دارم فکر کنم ،
کاش فداکاری ? جانبه بود کاش خدا این را میخواند و بداد دل من میرسید . کاش
کاش کاش.
همسر دیگران هوای شوهرشان را خیلی دارند اما من نا شکر نیستم اما کاش
به آان چیزهایی که من علاقه داشتم کمی فکر میکرد . کاش میدنأست پژوهش
قسمتی از تفریحات من هست که اکنون چندی است تعطیل شده است . کاش کارهای
خان را انجام میدادیم و من این قدر مشغله? فکری نداشتم .
کاش خداوند متعال این زندگی من را پایان بخشد که هم من هم همسرم از
این زندگی راحت سهیم . چندی است سکوت را به جای دعوا انتخاب کردهام و با
درون خودم به مباحثه میپردازم . با فکر با دله و با هرچه که هست و نیست
کلمات کلیدی: سکوت ، غم ، مرگ